کد مطلب:134103 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

بندگان خدا یا آزاد مردان امت
در اجتماعی ننگین كه از خدا بی خبران و شیفتگان جاه و مقام آنگونه دامن خویش را به كثیف ترین ننگ و گناه آلوده ساختند در همان اجتماع منحط و همان جاه و مقام و ثروت با آن همه ظواهر فریبنده خود نتوانستند در آزادمردان امت و یاران پاك حسین (ع) كمترین اثر بگذارند. آنها از احرار و آزادگان بودند نه بردگان دنیا و مظاهر فریبنده ی آن، اینان با آنكه در شب عاشوراء و در ساعتهای حساس زندگی كه مرگ از هر سوی چهره ی كریه و رعب انگیز خود را نشان می داد. آن بزرگوار برای آنها خطبه خواند و از آنان حل بیعت كرد و به آنها فرمود: «از تاریكی شب استفاده كنید و هر یك بسوی شهر و دیار خود بروید زیرا هدف این گرگان تنها من هستم و اگر به من دست بیابند از دیگران چشم می پوشند».


با اینحال آنها حسین را رها نساختند بلكه برخاسته و در استقامت و پایداری خویش در راه حمایت از آن حضرت هر یك به نحوی سخن گفتند، سخنی كه از اعمال جان آنها برمی خواست و تاریخ جهان را برای همیشه به خضوع و تحسین در برابر آنان واداشت.

ابتدا فرمانده سپاه فرزند رشید امیرالمؤمنین عباس بن علی علیهماالسلام شروع به سخن كرد و در استقامت و پایداری: خویش حقایقی عظیم بیان داشت، آنگاه نوبت به صحابه رسید، آنان هر یك به نحوی در دنباله ی كلمات درباره ابوالفضل (ع) مطالبی ایراد نمودند در این هنگام حسین (ع) فرزندان عقیل و برادران مسلم را مخاطب قررا داده و به آنان فرمود:

«یا بنی عقیل حسبكم من القتل به مسلم اذهبو افقد آذنت لكم قالو او ما نقول للناس، نقول تركنا شیخنا و سیدنا و بنی عمومتنا خیر الاعمام و لم نرم معهم بسهم و لم نطعن معهم برمح و لم نضرب بسیف و لا ندری ما صنعوا!؟! لا واللَّه لا نفعل ولكنا نفد یك بانفسنا و اموالنا و اهلینا و نقاتل معك حتی نرد موردك فقبح اللَّه العیش بعدك. [1] .

یعنی ای فرزندان عقیل شما را شهادت مسلم كافی است، اكنون از این بیابان بروید من به شما اجازت دادم. در پاسخ گفت ای فرزند پیغمبر اگر شما را در اینجا رها سازیم به مردم چه بگوئیم!! به آنها بگوئیم كه ما


آقایمان و بزرگ قبیله مان و بهترین پسر عموهای خود را در بین دشمن رها كردیم بدون آنكه در یاری وی تیری بكار بریم و یا نیزه ای به حركت درآوریم و یا شمشیری بزنیم؟!

نه، بخدا قسم ما چنین نخواهیم كرد بلكه جانها و مالها و آنچه كه در اختیار داریم در راه حضرت فدا می كنیم و در زیر لوای تو می جنگیم تا آنچه كه بر شما وارد شود بر ما هم وارد آید، ما زندگی را بدون شما نمی خواهیم وای نكبت و ننگ بر آن زندگی باد».

زهیر بن قین در رزو عاشوراء بر اسب خود سوار شد و در برابر آن جمعیت تبهكار آمد تا قدری آنها را پند دهند و براه سعادت رهبری كند. در آنجا بین او و شمر مكالماتی شد تا بالاخره شمر باو گفت:

«ان اللَّه قاتلك و صاحبك عن ساعة فقال أبالموت تخوفنی واللَّه للوت معه أحب الی من الخلد معكم... [2] .

یعنی خداوند به زودی تو و رفیقت (حسین) را خواهد كشت، زهیر گفت آیا مرا به مرگ می ترسانی؟! بخدا سوگند كه مردن با حسین از زندگی برای همیشه با شما ناپاكان نزد من عزیزتر است».

آری یاران حسین (ع) اینگونه بودند و مرگ با آن امام را از زندگی همیشگی با ناانسانها بهتر می شمردند، در آنروزی كه برای رسیدن به جاه و مقام ناپاكانی مانند فرزند سعد خویش را برای انجام هر گناه و جنایت آماده می كنند در آنروز و در همان شرائط جوانمردانی همانند


(حر) هم یافت می شوند كه از جاه و مقام و همه چیز یكباره چشم می پوشند و می گوید:

«واللَّه اخیر نفسی بین الجنة والنار فواللَّه لا اختار علی الجنة شیئا و لو قطعت و احرقت.

یعنی بخدا قسم من خود را بین بهشت و دوزخ مخیر می بینم اما به پروردگار سوگند كه هیچ چیز را بر بهشت اختیار نمی كنم هر چند در این راه قطعه قطعه گردم و یا سوزانده شوم».

آنگاه به فرزند خود روی كرده فرمود:

«بنی لا صبر لی علی النار فسر بنا الی الحسین لننصره و نقاتل بین یدیه فلعل اللَّه یرزقنا الشهادة التی لا انقطاع لها. [3] .

یعنی پسرم مرا طاقت عذاب خداوند نیست با من بیا تا به سوی حسین برویم، او را یاری كنیم با دشمنان او پیكار نمائیم، باشد خداوند شهادت را نصیب ما گرداند و ما را به سعادت و حیات ابدی برساند».

آری اینان نخبه های جهان انسانیت بودند و بشریت باید به داشتن چنین فرزندانی افتخار كند، اینها از مظاهر فریبنده ی دنیا چشم پوشیدند زیرا در برابر بدست آوردن آنها می بایست شرف، دین، انسانیت، آزادگی و همه چیز خود را از دست بدهند آنها حجت خداوند و فرزند


پیغمبر خویش را یاری كردند و از هدف مقدس و انسانی وی حمایت نمودند در روزی كه دیگران با نهایت بی شرمی بدترین و ننگینترین جنایات را نسبت به آن حضرت روا داشتند.

در تاریخ جهان مردان فداكار و جانباز بسیار بودند، اما فداكاری در شرائطی كه یاران پاك حسین (ع) در آن به سر می بردند كم نظیر است، اینان فداكاری كردند در حالی كه شهادت برای آنها قطعی بود، پایداری نمودند در شرائطی كه هیچگونه امیدی برای زنده ماندن و نجات وجود نداشت، آنها با آنكه می دانستند كشته می شوند- آنهم با رنج گرسنگی و در التهابی سخت از عطش- با اینحال استقامت كرده و تا آخرین حد امكان پایدرای نمودند با آنكه نه تنها هیچگونه عامل مادی و فشاری پشت سر آنان وجود نداشت بلكه حسین (ع) بارها از آنان حل بیعت كرد و فرمود: «من به شما اذن دادم اكنون می توانید به دیار خود بروید» ولی آنان پایمردی و ثبات نشان دادند و سرور آزادگان را در میان انبوهی خونخوار رها نساختند مردانی كه در این پیكار هدف داشتند و بخاطر اصولی اسلامی و انسانی با چشمی باز و به صیرت شمشیر می زدند.

انگیزه ی آنها خدا بوده و مبارزه با ستم و هدف آنها ریشه كن ساختن حكومت و قدرتی كه هستی اسلام و عدالت را به نیستی و سقوط تهدید می نمود، آنها یك سرباز عادی نبودند كه ندانند چه می كنند و به خاطر كی نبرد می نمایند، چشمانشان باز و هدفهای آنها بلند و عالی بود، آری وجود اینهمه شرائط است كه به جانبازیهای آنها ارزش جهانی داد و به آنها زندگی ابدی بخشید، درود فراوان به روان پاك آنها باد.



[1] كمل ابن اثير ج 4 صفحه ي 24 چاپ مصر سال 1303- لهوف صفحه ي 39 چاپ نجف.

[2] كالم ابن اثير ج 4 صفحه ي 26 چاپ مصر.

[3] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء (ع) ج 2 صفحه ي 255 چاپ جديد.